استاد احمدشاملو


به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانه هایم
از توان سنگین بال
خمیده بود... شاملو

قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن ... شاملو

 

بی تو مهتاب تنهای دشتم
بی تو خورشيد سرد غروبم
بی تو بی‌نام و بی‌سرگذشتم.
بی تو خاکسترم
بی تو، ‌ای دوست! شاملو

 

 

زیباترین حرفت را بگو

 

شکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کن

 

و هراس مدار از آنکه بگویند

 

                       ترانه یی بی هوده می خوانید . ــ

 

چرا که ترانه ی ما

 

          ترانه ی بی هوده گی نیست

 

چرا که عشق

 

            حرفی بیهوده نیست .

 

 

 

حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید

 

به خاطر ِ فردای ما اگر

 

                  بر ماش منتی ست ؛

 

چرا که عشق

 

          خود فرداست

 

خود همیشه است .

 

 

 

احمد شاملو

 

 




آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









Up Page
کد پرش به بالای صفحه وب